در کنار موضوعات اقتصادی، یکی از مشکلات عمدهٔ که مهاجرین تازه وارد به یک کشور جدید با آن مواجه می شوند، بیماری های روانی و عدم سلامت ذهنی آنان است که در بسیاری موارد شرایط زندگی را برای آنان دشوار می سازد.
به گفتهٔ روانشناسان کلینیکی،کسانیکه مجبور به ترک خانه و کشور میشوند، در بسا موارد می تواند دچار مشکلات روانی میشوند که معمول ترین آن افسردگی، اضطراب و اختلالات ذهنی می باشند.
سید حسین حسینی سجاد، استاد روانشناسی کلینیکی، در مورد به صدای امریکا گفت: "شاید عمده ترین و اصلی ترین موضوع که برای مهاجرین و پناهنده ها مطرح است، تغییر محیط و تغییر شرایط است که برایش ایجاد شده [است]. این تغییر و جابجایی موجب شده تا فرد همهای آن ریشهها و هویت که داشته، از دست بدهد و با یک دنیای جدید و منظومۀ جدیدی از ارزشها، عنعنهها و باور ها مواجه شود."
لیلی قندهاری، روانشناس کلینیکی مستقر در شهر واشنگتن دیسی، میگوید که افسردگی و اضطراب موجود در نزد افراد روابط تنگاتنگ داشته و اگر یک فرد خانواده به آن مبتلا شود، تاثیرات ناگوار آن بر تمام اعضای خانواده محسوس می باشد.
یکی از چالشهای که در فرا راه تشخیص به موقع و تداوی اختلالات روانی وجود دارد، "ستیگما" یا ننگ پنداشتن این بیماری است. افراد جامعه و حتا اعضای خانوادۀ یک بیمار تلاش میکنند این بیماری را مخفی نگهدارند تا از تحقیر و طعنههای اجتماع در امان بمانند.
لیلی قندهاری میگوید: "استیگما و ننگ همیشه با اختلالات روانی بوده و فرهنگهای مختلف هر قدر که سطح آگاهی در قبال سلامت روان در نزد افراد جامعه بیشتر باشد، سطح استیگما پایینتر می باشد. در فرهنگ ما خیلی شدید به چشم می خورد، چرا که در تاریخچۀ قدیم نحوۀ تداوی بیماران روانی ریشه دارد."
این دو روانشناس کلینیکی روی یک موضوع اتفاق نظر دارند و آن اینکه هر فرد که تن به هجرت دهد به نحوی ممکن با اضطراب و افسردگی مواجه شود، اما با تعامل و تحمل پذیری می توان این مشکل را درمان کرد.
آقای سجاد گفت: "باید ما تاب آوری و تحمل پذیری مان را بلند ببریم. اگر یک مهاجر و پناهنده در موقعیت جدیدی که قرار می گیرد، اگر بتواند تحمل و تاب آوری ذهنی خود را بلند ببرد، این تجربۀ جدید نه تنها برایش بسیار شکننده نخواهد بود و برایش باعث ایجاد انواع مشکلات روانی و دماغی نخواهد شد، بلکه یک تجربۀ جدیدی برای زندگیاش ایجاد خواهد شد."
لیلی قندهاری آموزش و آگاهی بیشتر را در مبارزه با این بیماری موثر میداند. او میگوید: "یکی از مهمترین راههای مبارزه با این مشکل، آموزش در سطح کلی و فرهنگی است. یا افزایش آگاهی در مورد اینکه صحت روان و اختلالات روان چه است و هر قدر آگاهی در این مورد بیشتر شود، خود بر صحت روان تاثیر گذار می باشد."
برعلاوۀ تحمل پذیری و بلندبردن سطح آگاهی، انجام کارهای داوطلبانه، همصحبتی با افرادیکه نزدیکی فکری میان شان وجود داشته باشد، عبادت و "مدیتیشن" از جمله راه هایست که می تواند شکل گیری افسردگی و اضطراب را به حد اقل برساند.
در کنار آن، خاطره بهرامی، روانشناس امریکایی افغان تبار، در کتاب زیر عنوان "خوشیهای خود را پیدا کنید" با بررسی شیوۀ تغذیۀ سلول های مغزی، میگوید که با به چالش کشیدن سلولهای مغزی می توان خوشیها را خلق کرد و از افسردگی نجات یافت.